در تصمیم گیری های منطقی، افراد هزینه ها و منافع گزینه های مختلف را باهم مقایسه و بهترین آنها را انتخاب می کنند.
تصمیمات عاقلانه از مقایسۀ هزینه ها و منافع در هر انتخاب به وجود می آید.
اصل اول: هزینۀ فرصت هر انتخاب را محاسبه کنیم. اصل دوم: منابع کمیاب خود را شناسایی کنیم.
اصل سوم: قید بودجه خود را ترسیم کنیم. اصل چهارم: هزینه های در رفته را فراموش کنیم.
اصل پنجم: بین هزینه ها و منافع خود، مقایسه کنیم.
هزینه فرصت.هزینۀ فرصت یک انتخاب، ارزش بهترین گزینۀ بعدی است که شما آن را هنگام انتخاب از دست داده اید.
فرد مستقیما پولی راخرج نمی کند و خیلی اوقات افراد در زندگی خود در تصمیم گیری هایشان بصورت منطقی عمل نمی کنند و هزینه ها و منافع گزینه های مختلف را با هم مقایسه نمی کنند و بدون مقایسه هزینه و منافع، دست به انتخاب می زنند و به منافع گزینه هایی که از دست می دهند توجه نمی کنند به همین دلیل معمولا هزینه فرصت از دید ما پنهان می ماند و آن را به حساب نمی آوریم.
تنها هزینه ای که بر تصمیم گیری ما مؤثر است، هزینه هایی است که در زمان تصمیم گیری ما به وجود می آیند یعنی همان هزینه فرصت، اگر ما در انتخاب خود به هزینه فرصت انتخاب مان توجه کنیم و بررسی کنیم که با این انتخاب چه هزینه و فرصتی را از دست می دهیم در تصمیم گیری بهتر عمل خواهیم کرد و هزینه ها و منافع را با هم خواهیم سنجید و تصمیمی را خواهیم گرفت که بیشترین منافع را برای ما در پی داشته باشد.
پول یکی از امکانات کمیاب شماست. با یک مقدار مشخص از پول، نمی توانید هر چیزی را بخرید. وقت و زمان هم از داشته های کمیاب شماست. هر کاری مثل خوابیدن، غذا خوردن، مطالعه، تفریح، وب گردی در اینترنت و کارهای دیگری که به آن علاقه دارید همگی به زمان نیاز دارند و انجام هر کدام از آنها در زمان مشخص به معنای عدم امکان انجام بقیه است.
بده ـ بستان یعنی چیزی را رها می کنید تا چیز دیگری را به دست آورید.
مثلاً فرض کنید 100 هزار تومان پول برای خرج کردن دارید؛ با این پول می توانید وسایل لازم برای ساخت ربات امدادگر را تهیه کنید تا در مسابقات رباتیک مدرسه شرکت کنید؛ البته می خواهید یک جفت قناری زیبا هم بخرید یا حتی یک آکواریوم کوچک برای خودتان دست و پا کنید؛ لباس های ورزشی جدیدی نیز آمده که خیلی از بچه های مدرسه خریده اند و از خرید آن هم بدتان نمی آید! اگر پولتان را برای هر کدام از این موارد خرج کنید، برای گزینه های دیگر چیزی باقی نمی ماند. اگر پول کمیاب نبود، می توانستید به جای آکواریوم کوچک یک آکواریوم بزرگ آب شور بخرید یا اینکه هر روز با یک لباس ورزشی جدید به مدرسه بروید؛ اما پول کمیاب است و نمی شود همه چیز را با هم داشت. به همین دلیل باید بین گزینه های انتخاب، بده ـ بستان کرد؛ یعنی یکی را گرفت و مابقی را رها کرد.
به دلیل وجود کمیابی در امکانات و داشته ها، همیشه باید بین گزینه های انتخاب، «بده ـ بستان» کرد.
برای تولید کالاها و خدمات، باید به سراغ منابع کمیاب برویم. منابع کمیاب تولید، اولین امکانات ما برای تولید کالاها و خدمات هستند و می توان آنها را عوامل تولید نیز دانست.
1) منابع گاهی طبیعی اند، مثل چوبی که نجار روی آن کار می کند یا دانه گندمی که کشاورز آن را در زمین می کارد.
2) گاهی انسانی اند، مثل نیروی کاری که در کارگاه مشغول به کار است.
3) گاهی منابع تولید، سرمایه های مالی اند.مثل پولی که شخص برای راه اندازی یک کارگاه تولیدی درنظر گرفته است.
4) گاهی منابع تولید سرمایه های فیزیکی اند.مثل ابزار و ماشین آلاتی که در جریات تولید از آن هااستفاده می شود. (تراکتور، ...)
عوامل انسانی - بسیار اتفاق می افتد که در جایی همۀ عوامل تولید وجود دارد و نیاز یا خواسته برآورده نشده ای هم هست، ولی کارآفرینی که آن کسب و کار را راه انداخته و نیاز مورد نظر را پاسخ دهد، وجود ندارد و نیروی انسانی وظیفه ترکیب سایر عوامل تولید را برعهده دارد؛ مثل آشپزخانه ای که پر از مواد غذایی است ولی آشپزی که آنها را باهم ترکیب و یک غذای لذیذ تهیه کند، وجود ندارد.
كارآفريني تمایل افراد به سازماندهی و عملیاتی کردن کسب و کارهای جدید با پذیرش خطر عدم موفقیت است.
کارآفرینان در جست و جوی فعالیت های سودآور، عوامل تولید شامل نیروی کار ،سرمایه ها و منابع طبیعی را گرد هم می آورند تا با تولید کالاها و خدمات، نیازها و خواسته های دیگران را برآورده کنند و از این محل کسب درآمد نمایند .
علاوه بر انتخاب های شخصی، دانش اقتصاد با انتخاب های اجتماعی نیز مواجه است.
اجتماع نیز امکانات ،منابع و داشته های کمیابی دارد و با انتخاب و بده ـ بستان روبه روست.
در هر نقطه از زمان، هر کشور مقدار معینی از نیروی کار، زمین قابل بهره برداری، سرمایۀ انسانی و فیزیکی و تعدادی کارآفرین دارد .کشورها، مانند مردم، با کمیابی منابع روبه رو هستند.
درسنامه درس سوم، فصل اول: کسب و کار و کارآفرینی اقتصاد - پایه دهم رشته علوم انسانی کمیابی منابع، هر جامعه را با مبادله مواجه می سازد. اگر منابع بیشتری برای تولید یک کالا و خدمات اختصاص داده شود، منابع کمتری برای تولید کاال و خدمات دیگر باقی می ماند.
وقتی شما مقدار مشخص و محدودی پول برای خرج کردن دارید، در این حالت می گوییم شما یک قید بودجه دارید. به دلیل اینکه بودجه تان محدود است، شما مجبورید بین گزینه های خود بده ـ بستان کنید.
هزینه هایی که پرداخت شده است و شما نمی توانید آن را باز گردانید هزینۀ دررفته نام دارد؛ این هزینه ها نباید تأثیری در انتخاب و تصمیم شما داشته باشد .مفهوم هزینه های در رفته را می توان پولی تصور کرد که به یک چاه عمیق افتاده است و دیگر قابل دسترس نیست.
تنها هزینه ای که بر تصمیم گیریتان مؤثر است، هزینه هایی است که در زمان تصمیم گیری شما به وجود می آیند.
1) تشخیص تفاوت هزینه هایی که بر تصمیم شما تأثیر گذارند، بسیار مهم اند؛ هزینه های در رفته مهم نیستند، چون دیگر رفته اند و قابل برگشت نیستند.
2) باید هزینه ها در مقابل منافع سنجیده شوند.
برای اینکه تصمیم گیری منطقی باشد باید تمام منافع را با تمام هزینه ها مقایسه کنید و در نهایت به این نتیجه برسید که در گزینه ای که شما انتخاب کرده اید، منافع بیشتر از هزینه هاست.
مثلاً افراد وقتی سوار خودرو می شوند منافع بستن کمربند ایمنی را با هزینه های آن مقایسه می کنند؛ ممکن است برخی با مقایسۀ بالا بلافاصله کمربند ایمنی خود را ببندند و برخی دیگر در بستن کمربند ایمنی سهل انگاری کنند! البته همیشه مقایسۀ هزینه ها و منافع بر اساس مطالعاتی که از آنها داریم، انجام می گیرد .
1) مقایسه منافع و هزینه ها «باید تمام منافع را با تمام هزینه ها مقایسه کنید و در نهایت به این نتیجه برسید که در گزینه ای که شما انتخاب کرده اید، منافع بیشتر از هزینه هاست.»
2) توجه به نوع تصمیم در انتخاب
1) اولین دسته به یک انتخاب از میان گزینه های مختلف می پردازد. (مثلاً گاهی اوقات گزینه های تصمیم ما این است که مطالعه کنیم یا به گردش برویم(
2) دستۀ دیگر به انتخاب چه مقدار از هر چیز اشاره می کند. (گاهی دربارۀ میزان مطالعه یا مدت زمان گردش در حال تصمیم گیری هستیم.)